خـــــــــــدایا
مـــیان این همه آرزوهـــــــــــــــا
دلتنگتــــــــــرین بنده ی خود را دریــــــاب...
الهي ! بنده اي گم كرده راهم * بده راهم كه سرتاپا گناهم
اگر عمري به غفلت زيست كردم * تمام هستيم را نيست كردم
به هر در ، حلقه كوبيدم خدايا * لباس يأس پوشيدم خدايا
اسيرنفس هر جايي شدم من * مقيم شهر رسوايي شدم من
نچيدم گل زشاخ آرزويي * ندارم پيش مردم آبرويي
كنم با عجز و لابه بر تو اظهار * گنه كارم گنه كارم گنه كار
تو رحمان و رحيم و مهرباني * منم مهمان تو ، تو ميزباني
تو سوز سينه ام را ساز كردي * در رحمت به رويم باز كردي
تو گفتي توبه كن ، من مي پذيرم * ترحم كن اميرا من فقيرم
الهي!هرچه هستم هركه هستم * سرخوان عطاي تو نشستم
يقين دارم كه با اين شرمساري * نجاتم مي دهي از خوار و زاري
اگر كوه گنه گرديده بارم * يقين دارم علي را دوست دارم
ببخشا اي همه آگاهي من * گناهم را به خاطرخواهي من
الهي ! گرچه هستم غرق عصيان * پشيمانم پشيمانم پشيمان
نظرات شما عزیزان: